کتاب؛ همراه همیشگی یک زندگی بیچون و چرا
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۲۲۴۰۸
ایران جمعه: کتابخانههای غبارآلود و ساکت، کتابداران جدی و پشت گیشه را فراموش کنید. لورنس به گفته خودش ظاهری جوان و تکان دهنده به این حرفه داده و کتابخانه خود را به مکانی واقعی برای تبادلات، جلسات، رویدادها برای پیر و جوان تبدیل کرده است! در این گزارش میخواهیم سفر لورنس را با هم کشف کنیم: چگونه خود را با شغل جدید (کتابداری) سازگار میکند؟ وظایف یک کتابدار چیست؟ چالشها و مصایبش کجاست؟ توصیهاش برای موفقیت در این عرصه چیست؟ لورنس به سؤالات ما پاسخ میدهد، با نشاط و پرانرژی!
از برگزاری جشنوارهها تا کتابداری، در مسیر خیاطی و دوخت ساک دستی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سفر من با مدرک کارشناسی ارشد در تاریخ هنر آغاز میشود که باعث شد من در یک محیط فرهنگی کار کنم. شروع کار من بهعنوان یک علاقهمند به حوزه فرهنگ در یک کارگاه هنرهای تجسمی برای کودکان 11-5 ساله بود. سپس من این فرصت را داشتم که این میراث (مرتبط با تاریخ هنر) را در یک کارخانه کشتیسازی متعلق به قرن نوزدهم ترویج کنم. برای این کار نمایشگاهها، کنسرتها و جشنوارهها ترتیب دادم. آن روزها من خیلی قایقرانی کردم، پابرهنه راه رفتم و پس خستگی بسرعت به خواب رفتم! در اولین روزهای شروع30 سالگی، بعد از یک تجربه تلخ عاطفی، تصمیم گرفتم به طور جدی به یک جهتگیری پایدار فکر کنم. من فقط یک چیز میدانستم و آن این بود که دوست داشتم با کتاب احاطه شوم!
بنابراین من در ارزیابی محیط کار ارائه شده توسط مرکز کاریابی در دو بخش: کتابخانه و کتابفروشی شرکت کردم. کتابخانه ارتیگو -Artigues- در نزدیکی بوردو موافقت کرد که به مدت 15 روز من را بپذیرد و پس از این دوره کارآموزی، من خوش شانس بودم که جایگزینی پیدا کردم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که من از 30 سالگی هرگز دنیای کتابخانه را ترک نکردهام! از آنجایی که بیش فعال بودم و به فعالیتهای دستی علاقه داشتم، کارگاه کوچک خودم را راهاندازی کردم که جامدادی و کیسههای پارچهای تولید میکرد. اما کار به جایی رسید که دیگر از خیاطی آنقدر که باید لذت نمیبردم، تصمیم گرفتم دست از کار بکشم و خودم را وقف شغلم بهعنوان یک کتابدار کنم. در طلوع چهلمین سالگرد تولدم، بالاخره تصمیم گرفتم در کنکور کتابداری (این کنکور هر ساله از اکتبر تا دسامبر برگزار میشود که افراد بنا بر علاقه در گرایشهای A تا C امکان شرکت دارند) شرکت کنم و در دو سال گذشته مسئولیت کتابخانه باغ عمومی بوردو را برعهده داشتم (تنها کتابخانه جوانان زیر 18 سال در شبکه کتابخانههای بوردو، آن از سال 1949) پس از 11 سال گذراندن در آرتیگو.
تغییر شغل برای خیلی از مردم سخت و ناممکن به نظر میرسد، چه چیزی شما را به بازآموزی بهعنوان یک کتابدار سوق داد؟
خب این سؤال که کلیشه است اما من همیشه عاشق کتاب بودم، همیشه زیاد خواندهام و خیلی سریع متوجه شدم که کتاب وسیله بسیار مهمی برای به اشتراک گذاشتن است. من همیشه در کتابخانهها و کتابفروشیها احساس خوبی داشتهام و همیشه یک کتاب در کیفم دارم و به دیگران امانت میدهم، تقدیمشان میکنم، هدیه میدهم و... خلاصه کتاب برای من یک ابزار ارتباطی غیرقابل حذف است! من علاقه زیادی به مطالعه برای کودکان و بزرگسالان دارم. دو سال برای افراد مسن در خانههایشان کتاب میخواندم و این برای من مملو از آشناییهای ارزشمند و لذت بود. مطالعه با هدف لذت بردن منبع تخیل و مصاحبتهای بینظیر است.
اگر بخواهید از تجربه خودتان در مورد بازآموزی شغلی مثل کتابداری بگویید؟
من معتقدم اولین چیزی که برای یک بازآموزی واقعی وجود دارد، انگیزه و باور به خواستههای شماست! تعداد کسانی که به من توصیه کردند کتابدار نباشم باور کردنی نیست! فقط به حرف خودم گوش دادم. من اطلاعات گرفتم، راهحلهایی پیدا کردم. مهمتر از همه چیز برای یک علاقهمند به کتابفروشی این است که با انجام دورههای کارآموزی وارد میدان شود و مهارتهای خود را محک بزند. از فشار دادن درهای بسته، اصرار کردن، حرکت کردن نترسید. خلاصه باید به خودت ایمان داشته باشی! اعتماد به نفس داشته باش. بدیهی است که من نباید در مورد حقوق و درآمد فکر کنم زیرا واقعاً اگر میخواستم ثروتمند باشم یا دستمزد خوبی داشته باشم، فرهنگ یا خدمات عمومی را انتخاب نمیکردم... همین نشاط اول صبح برای رفتن به سر کار یک ثروت واقعی است.
انتهای پیام/
mdi-penفائزه آشتیانیخبرنگارمنبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: یک کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۲۲۴۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، درگیری بیش از اندازه همه انسانها به فضای مجازی و کمرنگ شدن ارتباطات میان فردی در جوامع مختلف از آن دست مسائلی است که در سالیان اخیر توجه بسیاری از تحلیلگران و جامعهشناسان را به خود جلب کرده است. از طرفی بسیاری از هنرمندان و نویسندگان نیز از این شرایط استفاده کرده و سوژه اصلی آثار هنری و ادبیشان را به مواجهه با این فضای جدید اختصاص دادهاند.
در سینما و ادبیات کشورمان نیز هستند هنرمندانی که به این مسئله توجه نشان دادند و آثاری را مرتبط با این فضا تولید کردهاند. یکی از جدیدترین آثار این ژانر در زمینه داستاننویسی کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» است، اثری در ژانر اجتماعی و مفهومی که ۱۰۶ صفحه دارد و انتشارات سیب کال در خوزستان آن را منتشر کرده است.
این کتاب را مصطفی عظیمیفر به رشته تحریر درآورده است و داستان کلی آن در رابطه با یک نویسنده است که تصمیم میگیرد یک روز کامل از زندگی را بصورت تحلیلی و نگاه عمیق به محیط پیرامون و جامعه سپری کند. او از ابتدای صبح تا اواخر شب به این سبک از زندگی ادامه میدهد. عظیمی فر در این کتاب توانسته از دل کارهای روزمره زندگی مفهومات و پیامهای مفیدی را بیرون بکشد. به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی با نویسنده آن ترتیب دادهایم.
عظیمیفر در رابطه با ایده اصلی که باعث نگارش کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» شد، گفت: با توجه به فراگیر شدن دنیای مجازی و پیشرفت تکنولوژی احساس کردم آدمها کمتر از گذشته ( قبل از همهگیر شدن فضای مجازی) رای به با خود بودن و دوستی عمیق با خود میدهند. از این رو تصمیم گرفتم کتابی بنویسم که بتواند مخاطب را دعوت به با خود بودن و وقت گذاشتن بیشتر برای خود درونی دعوت کند.
وی در مورد چالشهای مربوط به نوشتن کتابی با این ایده خاص هم عنوان کرد: در طول یک سالی که برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم با توجه به سبک کتاب مجبور بودم ارتباط عمیقتری با خود برقرار کنم. از این رو مجبور بودم بیشتر در محیط پیرامون شنونده باشم. فرقی هم نمیکرد این شنیدن شامل شنیدن صحبتهای آدمها باشد یا حتی گوش دادن به صدای یک رودخانه، به هر حال برای بهتر شدن کار باید هر چه بیشتر شنونده باشم. این سبک زندگی در طول یک سال برای من سختیهای زیادی داشت اما خب نتیجه کار باعث شده تا خستگی از تن من تا حدودی خارج شود.
نویسنده این کتاب با اشاره به جزئیات این اثر درخصوص سختترین بخش نوشتن کتابش هم اظهار کرد: با توجه به اینکه کتاب در قالب یک داستان بلند یک پارچه طراحی شده، فکر میکنم مرتبط ساختن مفاهیم و موضوعات مختلف در قالب یک خط داستانی مستقیم سختترین کار هنگام نوشتن کتاب بوده است.
عظیمیفر در پایان سخنانش در خصوص حسی که کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در مخاطب ایجاد میکند نیز گفت: فکر میکنم مخاطب پس از مطالعه کتاب به این موضوع فکر کند که چقدر در انجام کارهای معمول روزمره فلسفه و مفهوم نهفته است و شاید خود نیز تا حدودی به این سبک از زندگی روی بیاورد و برای او جذاب باشد.
در بخشهایی از این کتاب آمده است:
آنقدر غرق فکر کردن هستم که متوجه نمیشوم چه زمانی کنار اجاق گاز رسیدهام. آرام آن را خاموش میکنم و دوباره راهی نانوایی میشوم. در کودکی مسیر خانه تا نانوایی بسیار دور بود. اما در جوانی و میانسالی نزدیک است. ولی در دوران پیری دوباره دور خواهد شد.
این یعنی قبل از پیر شدن باید مسیرهای طولانیتری را طی کنم تا به مقصدهای تازهتر و زیباتری برسم. زیرا اگر چنین نکنم و به مسیرهای نزدیک اکتفا کنم، روزی همین مسیرها بر من چیره خواهند شد و طی کردنشان آرزویی غیر ممکن میشود.
بعد از چند دقیقه پیادهروی به نانوایی که مشتری همیشگی آن هستم میرسم. ولی در کمال تعجب با کرکرهای تا انتها پایین آمده مواجه میشوم! یعنی چه اتفاقی میتواند افتاده باشد؟ نکند امروز روز تعطیل نانوا است و من بیخبر هستم؟ صبر کنید صبر کنید یک پیرمرد در حال آمدن است...
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در قطع رقعی و با کاغذ بالک (نخودی رنگ) از طرف انتشارات سیب کال منتشر شده است. بهای کتاب نیز 250 هزار تومان است.
انتهای پیام/